نوروز در ده هزار سال بعد

پادشاه ایران جمشید ، شب بیست و نهم اسفند ، در خواب دید ایران را آذین بسته اند اما هیچ کس را نمی شناخت . آدمها تن پوش دیگری داشتند .همه می دویدند ، یکی گفت اینجا چرا ایستاده ایی ؟ ! جشن نوروز بزودی فرا می رسد باید آن را با خویشاوندانت پاس بداری !جمشید با تعجب گفت فردا جشن نوروز را آغاز می کنم ! چرا امروز می دوید ؟آ ن مرد گفت جمشید ده هزار سال پیش این جشن را بر پا نمود ! زودتر به خانه ات رو که خویشاوندانت چشم بدر دارند !جمشید از خواب پرید و فهمید جشن نوروز جاودانه است .او نوروز را به روشنی و بزرگی برگزار نمود و در آنجا رو به ایرانیان کرد و گفت اگر شدنی بود هر روز را نوروز می نامیدم ...نوروز ماند چون همراه بود با سرشت آدمیان و طبیعت همانگونه که ارد بزرگ می گوید : نوروز ایرانیان ، فرخنده جشن زمین و آدمیان است و چه روزی زیباتر از این ؟ ...

نویسنده : یاسمین آتشی



نظرات شما عزیزان:

آی ام صالح
ساعت21:59---23 آذر 1395
عااااااااااااااااااااااااااااا لیییییییییییییییییی بود

معین
ساعت9:14---14 فروردين 1394
فوق العاده تبریک به ذهن خلاق نویسنده

نگار
ساعت19:50---10 اسفند 1393
زیبا بود

مانا
ساعت17:42---13 بهمن 1393
قشنگ بود

taha
ساعت16:54---6 دی 1392
aliiii bod khosham omad

REZA
ساعت19:09---6 بهمن 1391


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 19 مهر 1390برچسب:, | 23:59 | نویسنده : مصطفی و محمد |